کد خبر: ۶۲۰۴
۲۵ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰

تنور داغ روضه‌ها خانگی اهالی قرقی

بیشتر از شلۀ نذری خانوادۀ ناصریان، تنور نان‌پزی‌شان معروف است که زن‌های محله برای چسباندن یک‌نان به دیوارۀ آن صف می‌کشند.

قدیمی‌ها و ریش‌سفیدان یادمان داده‌اند که هرزمان گره کوری در زندگیمان افتاد و باز نشد، روضۀ امام حسین (ع) نذر کنیم تا حاجتمان برآورده شود. اصلا برای همین است نام روضه با نام این امام مظلوم گره خورده است.

شاید حدود سی‌چهل‌سال پیش یا پیشتر، محرم که شروع می‌شد در هر محله‌ای از شهر مشهد، دست‌کم سه‌چهار مجلس روضه برپا می‌شد؛ بیشترشان هم روضه‌های قدیمی‌ای بودند که گذشتگان وصیت کرده بودند تا سینه‌به‌سینه منتقل شوند تا چراغشان خاموش نشود.

اگر صاحبان آن‌ها خیلی دارا بودند، اوج پذیرایی‌شان می‌شد صبحانه با نان شیرمال و روز آخر هم آش رشته یا شله می‌دادند؛ آن‌هایی که نداشتند هم بدون اینکه خجالت بکشند به همان چای قناعت می‌کردند. افسوس که خیلی وقت است دیگر خبری از این روضه‌های اصیل و سنتی خودمان نیست و چراغ خیلی از همین مجلس‌هایی که عمر بعضی‌شان تا صد‌سال هم می‌رسید، به بهانه‌های مختلف خاموش شده است.

حالا جای این برنامه‌ها را مراسم‌هایی گرفته که از آسیب تجمل‌گرایی در امان نمانده و هزینه‌های آن‌چنانی صرف برگزاری و پذیرایی و مداح آ‌ن‌ها می‌شود.

 

میراث‌دار روضۀ سنتی

روضه‌خوانی، سنتی بسیار‌قدیمی است که از روزگاری دور تا همین امروز در میان شیعیان رواج داشته است. مجلس عزاداری برای همۀ معصومان برپا می‌شده است و می‌شود، ولی بیش از همه، سوگواری برای امام حسین (ع) و شهدای کربلا دل‌سوخته و سینه‌چاک دارد.

روضه در معنای لغوی، باغ و گلزار و بهشت است و دلیل جا افتادن این نام در میان مردم برمی‌گردد به چیزی حدود ۵۰۰ سال پیش که ملاحسین واعظ کاشفی در کتاب «روضة‌الشهدا» دربارۀ شهادت امام‌حسین (ع) و مصائب واقعۀ کربلا نوشت.

از آنجایی‌که مداحان و منبری‌ها مرثیه‌هایشان را از روی این کتاب می‌خواندند، نام روضه و روضه‌خوانی در میان مردم جا افتاد و معروف شد. امروز در محله‌های قدیمی شهر مشهد هنوز تک‌وتوک مجالس روضه‌خوانی قدیمی و سنتی برپاست و خداراشکر درگیر تجمل و بعضی از ابداعات عجیب‌و‌غریب امروزی نشده است؛ به همین دلیل هم هست که این مجالس حال‌و‌هوای دیگری دارند و خلوص و صفا در آن‌ها موج می‌زند.

حاج رجبعلی ناصریان، میراث‌دار یکی از همین روضه‌خوانی‌های قدیمی در محلۀ قُرقی، است که از روز اول برپایی روضه‌اش در پنجاه‌شصت سال پیش، تا به امروز لطف امام حسین (ع) همیشه شامل حالش بوده است.

 

نذر مادربزرگ

مراسم شب اول محرمِ ناصریان، جزو روضه‌های قدیمی و شناخته‌شدۀ قُرقی است. همۀ محله و حتی روستا‌های اطراف می‌دانند که پنجاه‌شصت‌سالی هست که این خانواده به استقبال محرم می‌روند. حاج رجبعلیِ هفتادساله می‌گوید که این روضه از دایی‌اش به او رسیده و مثل بیشتر مراسم‌های قدیم، یک‌نذر پشت آن است.

او تعریف می‌کند: «مادربزرگ خدابیامرز ما هر بچه‌ای را که به دنیا می‌آورده، بعد از مدت کوتاهی از بین می‌رفته است. شاید قریب به پنج‌شش بچه را همین‌طور بی دلیل از دست می‌داده. نذر می‌کنند که شب اول محرم روضه بخوانند و شام بدهند تا این مشکل برطرف شود.

کسی برایمان تعریف نکرد که چندوقت بعد از این نذر، مشکلشان برطرف شد، ولی به‌لطف خدا و امام‌حسین (ع) بچه‌های بعدی که به دنیا آمدند، همه سالم ماندند و هیچ اتفاقی برایشان نیفتاد. بعد‌ها دایی‌ام عهده‌دار این مراسم شد و خرج روضه را او می‌داد؛ تا اینکه همان مشکل مادربزرگم گریبان‌گیر مادر خودم شد.

شش‌بچه به دنیا می‌آورد و همه‌شان می‌میرند. تصمیم می‌گیرند که چیزی نذر همین روضه بکنند تا حاجتشان را بگیرند. من می‌شوم هفتمین‌بچه بعد از آن شش‌تایی که نیامده، به رحمت خدا رفتند. دایی‌ام قبل از فوتش وصیتی دربارۀ این روضه که چه کسی و چگونه ادامه‌اش بدهد، نکرده بود. درنهایت من قبول کردم ادامه‌دهندۀ این مراسم قدیمی باشم.».

 

روضه های شبانه قرقی

 

چراغ اول را ما روشن می‌کنیم

درحالی‌که خیلی‌ها با آغاز ماه محرم، به‌قول معروف دهه می‌گیرند و ۱۰ شب عزاداری برپا می‌کنند، یا همۀ توانشان را می‌گذارند که یک روز از تاسوعا یا عاشورا را خرج عزاداران امام حسین کنند، حاج آقای ناصریان فقط شب اول محرم را روضه می‌گیرد.

وقتی دلیل این کار را از او می‌پرسیم، این‌طور پاسخ می‌دهد: «ما چراغ اول عزاداری‌های قُرقی را روشن می‌کنیم و این برای خانواده‌مان افتخار است. شاید باورتان نشود، ولی خیلی از اهالی اصلاً با همین روضۀ شب اول محرمِ ما، متوجه می‌شوند که ماه عزاداری شروع شده است.

الان دیگر بسیاری از مردم محل و حتی روستا‌های اطراف مثل «فارمد» و «تبادکان» و ... می‌دانند که شب اول، مراسم ماست و خودشان را به این‌جا می‌رسانند. از زمان برپاشدن این روضه، در خود قُرقی هیچ هیئت و یا شخص دیگری شب اول، مراسم عزاداری نمی‌گیرد.».

شهروند باسابقۀ محلۀ شهیدشهریاری ادامه می‌دهد: «همان‌طورکه گفتم روشن‌کردن چراغ اول عزاداری برای ما خیلی مهم است و نوعی ارج و قرب شمرده می‌شود. در طول این سال‌ها خیلی‌ها از همین قُرقی به من پیشنهاد داده‌اند که شما شب دوم محرم مراسم را برگزار کنید، ولی ما زیربار نمی‌رویم که این نذر را حتی یک‌روز جابه‌جا کنیم.».

 

دعوت به‌رسم سنت

سنت‌های روضۀ قدیمی حاج رجبعلی هنوز، حتی برای دعوت‌کردن از مردم، پابرجاست؛ مثل امروزی‌ها خبری از پیامک و تلگرام و این‌جور چیز‌ها نیست. اطلاعیۀ مراسمشان از بلندگوی مسجد پخش می‌شود: «از همان قدیم رسم بود که یکی‌دو روز قبل از شروع محرم به مؤذن‌های مسجد قُرقی و مساجد روستا‌های دور و بَر می‌سپردیم که بعد از اذان مغرب و عشا اعلام کنند که فلان‌شب در مسجدجامع قُرقی روضه برگزار می‌شود.

هنوز هم این رسم را داریم و خودم می‌روم به مؤذن‌ها می‌گویم که اعلام روضۀ ما یادتان نرود. وقتی هم که دایی‌ام فوت کرد و من عهده‌دار برگزاری مراسم شدم، تا چندسال برای اهالی دعوت‌نامه می‌بردم. خیلی‌ها فکر می‌کردند که مال عروسی است و به طعنه می‌گفتند: «نزدیک محرم می‌خواهید بزن‌و‌بکوب راه بیندازید؟!».

یک رسم دیگر هم که از همان پنجاه‌شصت سال پیش مانده، نصب پارچۀ سیاه مزیّن به نام اباعبدا... است که از یک‌ماه قبل از محرم سردرِ خانه می‌زنیم. این خودش یک‌جور اعلان است و هرکسی که رد می‌شود می‌فهمد که امسال هم عزاداری شب اول محرم ما برپاست.».

 

روضه های شبانه قرقی

 

تنوری که حاجت می‌دهد

حاج رجبعلی می‌گوید از همان روز‌های اولی که این روضه آغاز شده است تا همین امروز، زیر دیگ شلۀ نذری‌شان خاموش نشده، حتی زمانی که ازنظر مالی در مضیقه بوده‌اند؛ اما بیشتر از شلۀ نذری خانوادۀ ناصریان، تنور نان‌پزی‌شان معروف است که زن‌های محله برای چسباندن یک‌نان به دیوارۀ آن صف می‌کشند: «ما نان سفرۀ امام‌حسین (ع) را هم خودمان می‌پزیم.

با اینکه نان‌پختن به‌همین راحتی نیست و زحمت دارد، دوست نداریم که برای مراسم اباعبدا... چیزی کم بگذاریم. از آن‌جایی‌که گندم دیمه و عادیِ روستای جُغری در مقایسه با گندم قُرقی خیلی بهتر است، خودمان می‌رویم و به‌اندازه‌ای که لازم داریم، از کشاورز‌های آن‌جا می‌خریم و می‌دهیم که برایمان آرد کنند.

غیر از این، همۀ آن‌هایی که خبر دارند ما روضه داریم، اگر نذری داشته باشند، چند‌روز قبل از محرم یا زنگ می‌زنند و خبر می‌دهند یا خودشان می‌آیند و برایمان گونی آرد می‌آورند تا به‌لطف خدا و سیدالشهدا (ع) حاجتشان برآورده شود. کم هم نبوده اند کسانی که از این تنور حاجت گرفته‌اند.».

سوگوار قدیمی شهیدان کربلا می‌گوید: «روز پیش از مراسم که زمان پخت نان است، باید باشید و ببینید اینجا چه خبر است. بیشتر زن‌های محله برای کمک می‌آیند؛ از درست‌کردن خمیر گرفته تا آماده‌سازی تنور و کار‌های دیگر.

باور کنید اینجا صف می‌کشند و سر و دست می‌شکنند تا به‌خاطر حاجتی که دارند، دست‌کم یک‌نان بپزند. همین چندوقت پیش کسی اینجا بود که زندانی داشت و خیلی تلاش کرد که آزادش کند، ولی نتوانست. آخرسر نذر همین تنور نان کرد و چند‌ماه بعد زندانی‌اش آزاد شد.».

 

هیچ‌وقت غذا کم نمی‌آمد

حرف از دیگ شله و نذری که می‌شود، حاج رجبعلی یاد خاطره‌ای از پدربزرگش می‌افتد و بعد از کلی سبک‌و‌سنگین‌کردن بالاخره برایمان تعریف می‌کند: «زمانی که پدربزرگ خدابیامرزم نذری می‌داد، از روستا‌های دور و نزدیک، هیئت‌ها و دسته‌های زیادی به قُرقی می‌آمدند.

وقتی به مسجد می‌رسیدند و عزاداری‌شان تمام می‌شد، سفره‌ای پهن می‌کردند و به‌رسم مهمان‌نوازی از مهمان‌ها پذیرایی می‌شد. مرحوم پدربزرگم جلوِ مسجدجامع قُرقی، درست کنار همان چنار قدیمی مشهور، می‌نشست.

مردمِ قُرقی هم که می‌دیدند او دمِ درِ مسجد نشسته است، به احترامش داخل نمی‌شدند تا آن‌هایی که از بیرون به اینجا آمده‌اند کامل پذیرایی شوند و بعد اهالی به مسجد بروند. با وجود اینکه به تعداد زیادی از مردم ناهار می‌دادند، در این سال‌ها هیچ وقت نشد که بگویند غذا کم آمده است.».




* این گزارش یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶ در شماره ۲۶۳ شهرآرامحله منطقه سه به چاپ رسیده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44